آدم امکان داره خیلی وقتا دلش بپیچه تو خودش، تَنِش بلوله تو خودش و مُدام از خودش بپرسه: چرا؟ و اینجور وقتا، آدم خودش رو یه بازنده میبینه. رو زانوهاش نشسته و داره دور رو نگاه میکنه. ولی میترسه. اینجوری میشه که همش تَنِش رو به جلوئه، سرش رو به عقب، و زانوهاش با زمین عشق‌بازی میکنن. آدم مدت زیادی رو توی این حال میگذرونه. بعد هرچی بیشتر میگذره، هرچی زمان زودتر تموم میشه، بیشتر میفهمه که بازنده نبود. نبود واقعا. خودش منبع

مشخصات

تبلیغات

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها

مشاوره تبلیغات و بازاریابی bax007 نرم افزارهای آماده نسیم کلیپ بانک لینک های دانلود فیلم ، دانلود سریال و دانلود آهنگ میباشد. ارزومندیها برای رسیدن به صلح ملی حسابداران خبره آذربایجان بلاگ و روزمره ها رویای خیس مرشد دیار تباهی معرفی بزرگان و مشاهیر